بگویم از کسی نامش پری بود
در این عالم مرا تاج سری بود/
بگویم از دلم یا از روانم
از آن زلف ترم یا از زبانم/
طلوع صبح تا شام و سحرگاه
بگفتم ای خدا ماندم در این راه/
چه شب ها تا سحر نامش دمیدم
چو مرغی از غم عشقش پریدم/
تنم شد پیکر یک تازه مرده
همه گفتند که ناصر از که خورده/
بگفتم ای خدا جانم تو دادی
محبت در دلم راهم تو دادی/
تو گفتی ای خدا جو یار و همدم
تو یارم شو پری را من پسندم/
یکی از عضو و جانم راه او شد
فدای عشق بی بنیان او شد/
به او گفتم پری عاشق نبینی
به قرآن بهتر از ناصر نبینی/
روان و روح جانم را گرفتی
اگر یاری،چرا یاری گرفتی؟/
نماز و دین و قرآنم به جا بود
زبانم ذکر موسی المرتضی بود/
زدم بر در زدم بر روی دیوار
خدایا من ندارم یار و غمخوار/
چقدر سیلی به صورت ها زدم من
بگفتم کی شود این همسر من/
بگفتم مال من باشد به نامت
ز یک تا صد همه باشد به کامت/
یکی بهتر ز من در دل نظر کرد
بگفتم کو پدر اما حذر کرد/
پسی هر مدتی اندر زمانی
طلب میکرد شبی یک خواستگاری/
به خود گفتم که ناصر غافلی تو
بمانی اخره دیوانه ای تو/
خداوندا به حق روز محشر
به قران و علی و اسم کوثر/
تو دیدی زخم خوردم از پریچهر
ز خود کندم ولی دادم پریچهر/
نه از خوردن زمینش میشوم شاد
نه زخمش این دلم را میکند شاد/
خودت در بین ما حکمی روا کن
اگر ظلمی بشد خود مبتلا کن/
به حق آن شهید کشته در دین
به آن اسبی که خون غلتیده در زین/
هر آنکس دل شکستن را هنر کرد
زمین را از غم عشقی عزا کرد/
به آن دل عاشقش رحمی بفرما
چو گرگی بی خبر از سوز و سرما/
به آنی که دل عاشق شکسته
بکن همچون چو اسبی پا شکسته/
برچسب : نویسنده : adaftaresher6 بازدید : 178