دنیای امروز از نگاه شعر من

ساخت وبلاگ

بگویم از کسی نامش پری بود

در این عالم مرا تاج سری بود/

بگویم از دلم یا از روانم

از آن زلف ترم یا از زبانم/

طلوع صبح تا شام و سحرگاه

بگفتم ای خدا ماندم در این راه/

چه شب ها تا سحر نامش دمیدم

چو مرغی از غم عشقش پریدم/

تنم شد پیکر یک تازه مرده

همه گفتند که ناصر از که خورده/

بگفتم ای خدا جانم تو دادی

محبت در دلم راهم تو دادی/

تو گفتی ای خدا جو یار و همدم

تو یارم شو پری را من پسندم/

یکی از عضو و جانم راه او شد

فدای عشق بی بنیان او شد/

به او گفتم پری عاشق نبینی

به قرآن بهتر از ناصر نبینی/

روان و روح جانم را گرفتی

اگر یاری،چرا یاری گرفتی؟/

نماز و دین و قرآنم به جا بود

زبانم ذکر موسی المرتضی بود/

زدم بر در زدم بر روی دیوار

خدایا من ندارم یار و غمخوار/

چقدر سیلی به صورت ها زدم من

بگفتم کی شود این همسر من/

بگفتم مال من باشد به نامت

ز یک تا صد همه باشد به کامت/

یکی بهتر ز من در دل نظر کرد

بگفتم کو پدر اما حذر کرد/

پسی هر مدتی اندر زمانی

طلب میکرد شبی یک خواستگاری/

به خود گفتم که ناصر غافلی تو

بمانی اخره دیوانه ای تو/

خداوندا به حق روز محشر

به قران و علی و اسم کوثر/

تو دیدی زخم خوردم از پریچهر

ز خود کندم ولی دادم پریچهر/

نه از خوردن زمینش میشوم شاد

نه زخمش این دلم را میکند شاد/

خودت در بین ما حکمی روا کن

اگر ظلمی بشد خود مبتلا کن/

به حق آن شهید کشته در دین

به آن اسبی که خون غلتیده در زین/

هر آنکس دل شکستن را هنر کرد

زمین را از غم عشقی عزا کرد/

به آن دل عاشقش رحمی بفرما

چو گرگی بی خبر از سوز و سرما/

به آنی که دل عاشق شکسته

بکن همچون چو اسبی پا شکسته/


دفتر شعر...
ما را در سایت دفتر شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adaftaresher6 بازدید : 178 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 5:03